دشت های دور

مدتها پیش کلاس زبان یک درسی بود; ترس و فوبیا ،معلمم شروع کرد به پرسیدن از ترسهایمان به من که رسید ناخودآگاه گفتم از موقعی می ترسم که دیگر دلیلی برای شادی نداشته باشم.این روزها از خواب که بیدار میشوم هیچ دلیلی برای شادی پیدا نمیکنم .امروز خبر تصادف توی کردستان تیر خلاص بود برایم انگار، نفسم بالا نمی آید از این حجم غم.

چهارشنبه بیستم تیر ۱۳۹۷ |  | فروغ | 
لینک های مهم
نوشته‌های پیشین
کد
شمارنده

دریافت کد تاریخ شمسی

طراحی شده توسط بلک تم