دشت های دور

عرش به فرش: دور باطل و حال هرروزه من..

پنجشنبه نهم مرداد ۱۳۹۹ |  | فروغ | 

نهایتا باید تا هفته بعد تصمیمی بگیرم که زندگی ام را کاملا تحت الشعاع خود قرار خواهد داد...

 

اینجا نوشتن مثل پروپرانول آرامم میکند.

نقطه

 

پ ن : لطفا دعایم کنید، بسیار به انرژی خوب محتاجم.

پنجشنبه نهم مرداد ۱۳۹۹ |  | فروغ | 

مامان جانم باز تو رفتی و من دلتنگتم. خانه روبرویی جمع شده اند و دارند خوش میگذرانند و من دارم اینجا با دلی که برایت می‌تپد گریه میکنم. مامان جانم چرا همیشه بین ما فاصله است؟ چرا من از تو دورم؟ چرا هرکداممان یک گوشه دنیا افتاده ایم؟ چرا خانواده ما به هم وصل نمیشود مامان جانم؟ چرا همیشه در فراق همیم؟هان؟ مامان زیبایم عمرت را برای ما گذاشته ای،  چطور این همه عمر را به تو برگردانم؟ همین الان تو در راهی و این تویی که باید مراقب خودت باشی ولی برایم نوشته ای مواظب خودت باش.. مامان جانم ازم پرسیدی دلت برای دنی تنگ نشده؟ نه من دلتنگ توام هرروز هرروز هرروز. دلتنگ توام و خشمگین م از آن همه ظلمی که دارد به تو میشود و هیج کاری نمیتوانم بکنم.

میدانی غمگین چیستم مامان جانم؟ غمگین آن همه استصیال در چشمانت وقتی پرسیدی ......

مامانم، غم دلم، حاضرم سالهای عمرم  را برای یک لحظه شادی ات بدهم.حاضرم هرکاری برایت بکنم..تو فقط آن چشمان غمگینت را به من بده و بخند..با چشمانت .

مامانم مواظب خودت باش و همیشه سلامت بمان برایم. دنیا و مافیها را یک لحظه بی تو نمیخواهم.

دوستت دارم.

چهارشنبه هشتم مرداد ۱۳۹۹ |  | فروغ | 

به راستی در نهایت، چه ما را خوشحال خواهد کرد؟

جمعه سوم مرداد ۱۳۹۹ |  | فروغ | 
لینک های مهم
نوشته‌های پیشین
کد
شمارنده

دریافت کد تاریخ شمسی

طراحی شده توسط بلک تم