دشت های دور

دوروز دیگه پا میشم,نگاه میکنم, میبینم پیر شدم ,دستام خالیه هیچی ندارم از خودم

شنبه بیست و پنجم خرداد ۱۳۹۸ |  | فروغ | 

خدایا وقتی یه چیزی هم مشخصه هم نامشخصه,یعنی در حقیقت نامشخصه

سه شنبه چهاردهم خرداد ۱۳۹۸ |  | فروغ | 

واقعا بیشتر از این نمیخواه بزرگتر شوم بس است. بس است نه اینکه راضی باشم از تا به اینجای زندگی ام نه بس است چون فکر میکنم با بزرگتر شدن سال به سال همان آدم بیهوده ام با سن و سالی بیشتر .بزرگ شدن مرا به شوق وا نمیدارد بزرگ شدن مرا میترساند.میترسم سال بعد همین موقع همین آدم بی انگیزه باشم که هیچ کاری برای خودش نکرده است.به آرزوهایش نرسیده و همچنان با وجود حضور آدم های دور وبرش تنهاست .

علی ای الحال 

امسال میخواهم کله شق باشم.بس است هرچه سر به راهی ,هرچه این کار را به دل مردم بکن و نکن ها

امسال میخواهم وقتی به عقب برمیگردم حسرت نباشم آه نباشم افسوس و وا اسفا نباشم

میخواهم آرزو داشته باشم,آرزوهای بزرگ. میخواهم بروم دنبالشان .به قد آرزوهایم بزرگ شوم,نه به قد تاریخ تولد.

شنبه چهارم خرداد ۱۳۹۸ |  | فروغ | 
لینک های مهم
نوشته‌های پیشین
کد
شمارنده

دریافت کد تاریخ شمسی

طراحی شده توسط بلک تم