دشت های دور

خوابی ست که مکرر میبنم: سوار ماشینم,فرمان,اتاق ماشین و کلیت ماشین را نمیبینم,فقط میبینم که در مسیری هستم و باید ترمز کنم .هرکاری میکنم نمیشود پاهایم گیر ندارد,از انجام این فعل ساده عاجزم.همیشه میبینم که درآخر با دست هایم سعی میکنم پدال ترمز را فشار دهم و باز هم نمیشود که نمیشود تا جایی که در اوج استیصال و اضطراب از خواب میپرم.

پنجشنبه بیست و هفتم تیر ۱۳۹۸ |  | فروغ | 
لینک های مهم
نوشته‌های پیشین
کد
شمارنده

دریافت کد تاریخ شمسی

طراحی شده توسط بلک تم