دشت های دور

امروز رفتیم یک خانه دیدیم ورای تمام تصوراتمان از یک خانه ایده آل، تنها مشکلش این بود که صد و پنجاه میلیون تومان وجه رایج مملکت با موجودی ما تفاوت داشت.خانه کم کم پانزده شانزده داشت،طبقه سوم بود بدون آسانسور ولی به قدری زیبا بود که فقط دوست داشتم در راهرو اش همینطور بروم بالا و پایین اصلا هم کاری به آن نداشته باشم که آسانسور را چند ماه دیگر میخواهند کار بگذارند،من در راهرو اش مثل بقیه خانه های زشت نفس کم نمی آوردم ،اتفاقا اکسیژن بیشتری بود برایم.

خانه به حدی زیبا بود که از زیبایی اش از درون گریستم که چرا از این همین خانه ی بی قواره، این زیبا نمیتواند سهم ما باشد.

پولمان به خانه که نرسید رفتیم با نانیچ آبمیوه خوردیم برگشتیم ،بدمزه ترین آب پرتقال و تیرامیسوی کهشکان راه شیری را.

پنجشنبه یازدهم مرداد ۱۳۹۷ |  | فروغ | 
لینک های مهم
نوشته‌های پیشین
کد
شمارنده

دریافت کد تاریخ شمسی

طراحی شده توسط بلک تم