دشت های دور

تمام توانم را جمع کرده م، امید بسته ام به این دو روز، به این ساعت های آخر و هنوز به خدا ایمان دارم که کاری میکند.من جز او هیچ کسی را ندارم و حالا اگر او هم کاری نکند نمیدانم چطور روح متلاشی ام دوباره من خواهد شد. (خواهد شد؟؟).

به خاطر دنی که میدانم چقدر فسرده ست چقدر اضطراب دارد این روزها، چقدر وانمود میکند که خوب ست ولی میدانیم که نیست؛محض خاطر او خودم را نگه داشته ام ...خدایا گفتم من جز تو کسی را ندارم نه؟

 

پنجشنبه چهاردهم آذر ۱۳۹۸ |  | فروغ | 
لینک های مهم
نوشته‌های پیشین
کد
شمارنده

دریافت کد تاریخ شمسی

طراحی شده توسط بلک تم